محل تبلیغات شما

   به زبان آمد.

   به مردمک، به دست ها، به قضیب.

   دوباره چیزی در زانو هایم احساس کردم؛ به پاها آمده بود؛ من می توانستم راه بروم؟!

   به زبان آمد، زبانم بند آمده بود.

   به سرم زد؛ به دلم؛ به زندگی.

   زنده می شوم، باز زنده می شوم. 

چیزی دارد در من می تپد

  , به ,آمده ,چیزی ,زبان ,تپد ,   به ,من می , به زبان ,زد؛ به ,به دلم؛

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

amadamاحمدرضاخرمی